هفت گنبد

وبلاگ نجوم...شعر - قصه- اخبار نجومی- معرفی شخصیت

هفت گنبد

وبلاگ نجوم...شعر - قصه- اخبار نجومی- معرفی شخصیت

بازم یه نوشته ی داغ

وقتی یه جای تاریکی باشی ،شاید بترسی،شاید هم با احتیاط قدم برداری و سریع بخوای چراغی روشن کنی... اما وقتی دنیا تاریک باشه و هیچ جا رو نبینی اونوقت چه حسی بهت دست میده؟ وقتی فقط دنیای تو تاریک باشه...همیشه شب باشه...تاریکی مطلق،اونوقت چه حسی داری؟!!

وفکر کن چقدر سخته طلوع و غروب خورشید رو نبینی، ماه و ستاره ها رو نبینی...و یا هیچوقت ندیده باشی...حتی ذره ای نور....

اما میخوام بگم ...تو ...تو که هیچوقت نور رو ندیدی، تو که هیچوقت کهکشان رو ندیدی، و حتی نمی دونی چه جوریه،...می خوام بگم قلب تو نورانی تر از خورشیده، بزرگتر از قلب همه ی آدماییه که هر روز خورشید رو می بینن و اونو نمی فهمن ...قلب تو بزرگ و پرنوره...تو پر از مهر خدایی...

آرزو می کنم همه ی آسمون ها با تمام ستاره هاش بیان تو خوابت و تو با چشمای قشنگت ببینیشون...

حتما میگین چرا مدتیه نمی رم سراغ علم نجوم و این جور چیزا ...؟ لابد میگین یه چیزیم شده؟

همیشه که نباید همه چیز رو به موضوع مورد نظر ربط بدیم و تمومش کنیم...راستش اینم یه جورایی به نجوم ربط داشت...همه چیز از اونجا شروع شد  ...کسی که هیچوقت کهکشان رو ندیده بود...پرسید کهکشان چه جوریه...؟؟؟

دلم بد جور گرفته بود...به وبلاگ ماهک حتما یه سری بزنین تا بیشتر تاریکی رو بفهمین و شاید من...تو... وما با هم تونستیم چراغی روشن کنیم ...