غافل به زیر گنبد فیروزه بگذشت سال عمر ز هفتادت
بس روزگارت رفت به پیروزی با تیر ماه و بهمن و خردادت
افسونگر چرخ کبود هر شب در فکرت افسون شیخ و شاب است
با چرخ ،تو با حیله کی بر ایی؟ در پشه کجا نیروی عقاب است
بی شمع،شب این راه پرخطر را مسپر به امیدی که مهتاب است
تا چند و کی این تیره جسم خاکی بر چهره ی خورشید جان سحاب است
پروین جه حساد و جه کشتاری ؟ انجا که نه باران،نه افتاب است
ای دل فلک سفله کجمدار است صد بیم خزانش به هر بهار است
یغماگر افلاک سخت بازوست دردی کش ایام هوشیار است